.
.
ویکفیلد نام داستانی است از ناتانیل هوثورن*؛ البته چندی پیش از دکتروف هم داستانی دیگر به همین نام، اقتباسی مدرن و شخصی، در نیویورکر چاپ شده(+). داستان روایت مردی است که بیمقدمه و ناگهانی خانه و خانواده را ترک میکند و مدتها در جوار خانهی پیشین زندگی میکند. حالا کمکم دارم باور میکنم که ویکفیلد یک رویای مردانه است. یک غایت. یک نهایت. یک فتح. داستان دکتروف اما البته زیباتر است. راوی اول شخص است. مردی که خانه را ترک کرده و همانجا در گاراژ همان خانه روزگار میگذراند. آدم میتواند حس ویکفیلد را کاملن درک کند. با او به گذشتهاش برود و مبارزهی او را با زندگی لمس کند و به او حق بدهد. دایانا، زن، اما در معدود تصاویری که داستان از او میسازد ساکت پشت پنجره است و به شب نگاه میکند.
ویکفیلد آدم جالبی است.
اما
هنوز مانده تا زاوش ایزدان رویای مردانه باشد.
ویکفیلد آدم جالبی است.
اما
هنوز مانده تا زاوش ایزدان رویای مردانه باشد.
* داستان ناتانیل هوثورن در کتاب یک دریا یک صحره یک ابر توسط نشر مرکز و با ترجمهی حسن افشار منتشر شده است.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر