این چه سود
تنها حرف میماند
حَ َ َ َ َرفْ
تَرَررررّق
آسمان همین حالا ترکید
نجابت آبی ترک خورد
هیچ دقت کردی صدای ترکیدن آسمان گاهی بم است و می آید و پهن میشود از خط افق تا شفق، همان قوس آرام زمین را لحاف میشود و گاهی تیز مثل تبر، تبر که مینشیند بر شکم درخت و صدایش پژواک میشود لالوی درختان
آه... دارد برمیگردد.
زن ِ کلمه
خوش گلدی
بویرووز
قدمات را بگذار بر صفحهی سفیدم
حاشیه اش را صنوبر کاشتهام
باران چمنها را خیس کرده
تا تو برهنهپا
تاب و پیچ
پیچ و پیچک
تاب و ناز
ناز و عشوه
برقص
زود آمدی
زود و خوش
۲ نظر:
چه ذهن پریشانی داری زن. چه قلم خوب ولی به هرز رفته ایی............
ارسال یک نظر