چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۸

را زندگی می‌کنیم

.
.
تداعی تصاویر می‌شود یکی این‌که در فیلمی، قهرمان، که دوست‌اش می‌داری، درهای کافه را به هم بزند و همان‌طورکه عمق میدان پر شده از حرکت رفت و برگشت درها، نمای متوسط از زانو به بالایش را ببینی که آرام بیرون می‌آید. تو در آن لحظه‌ی طوفانی همه‌ی حواس‌ات به لبان اوست و گویش به زعم تو سلیس‌اش...چند ثانیه سکوت مرگ‌بار را که بگذرانی صدای شمرده و بلندش را می‌شنوی که می‌گوید: بکشید مرا، بزنید، تهدید کنید، ببرید... شما مامورید.
تداعی صداها می‌شود آن وقتی که می‌نشینی تا طعم تلخی را که به کام‌ات نشاندند مزمزه کنی . بخواهی بسوزی تا بسازی و آن وقت با تغییر نشانه‌ای می‌شنوی زنی چه زیبا صدای مردی را می‌خواند که دارد می‌گوید: دل‌خوشُم که تو رِ نومزِه کِردُم/پیش پات می‌شینُم دوزانو آی/ ماه‌پیشانو جان ماه‌پیشانو
تداعی معانی هم لابد آن وقتی است که هنوز قصه‌های توی کتاب‌ها دل‌کش‌اند. این روزهایی که از ضعف‌ باکی نداری. قهرمان داستان خودت می‌شوی. دل‌خواسته‌های خودت را می‌سازی. وقتی قلم ِتوی دست‌ات جا به جا زیر جمله‌هایی خط می‌کشد که زندگی‌شان کردی.
بعد دیگر تمام ابعاد و قیاس‌ و ترازو را از دست می‌دهی. معلق می‌شوی لابد چون نمی‌دانی پای‌ات را کجا گذاشتی؛ آن‌جا که رویا یا آن‌جا که باران امروز؟ چه اهمیتی دارد... دل‌ات قرص و خیال‌ات تخت هنوز نه فیلم‌ها و قهرمان‌ها مرده‌اند و نه قصه‌ها و سواران اسبان سپید.
.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

وقتی دوستانم آشفته اند...آشفتگی من هم به طوفان می ماند...
تو خاموشی ، خونه خاموشه...شب آشفته ، گل فراموشه...

ناشناس گفت...

talash-e royaha noghte etesal peyda kardan ba donya_ye biroon ast.. in yani hoveyiat peydan kardan-e an. va To. jari shodan dar vagheiyat. va agar in noghte peyda nashod yani hich. yani to faghat roya-yat ra zendegi kardeh-i.va anvaghat taklif man ke be donbale roya be mafhoom "roya-e Ma" "Ensan" ke hoveyate man ham jozyi az an ast che mishavad?
ella

سپینود گفت...

نظرتان را به سختی خواندم. کاش فارسی می‌نوشتید چون گویی متن لحن داشت و لحن آن پنهان شد...
خب این نگاه شخصی است. نگاهی که خیلی وقت است از «ما» گریزان است. یا دست‌کم «ما»های برگزیده‌ای دارد. چشیدن طعم شیرین رویا و خیالی که با آن تلخی‌ها را ندید. همین. بعد این میان گاهی جرقه‌هایی به چشم می‌خو.رد از کسان دیگری مثل آن قهرمان که آدم را به خودش می‌آورند که هنوز هستند کسانی که زندگی را رویایی می‌کنند. و خیال را زندگی می‌کنند.
و همین دیگر.

ناشناس گفت...

khodam az finglish neveshtan bizaram va mazaret baraye an.
tozihetan roshan bood.shayad be in dalil ast ke adabiyat az mardom door mishavad.ya be aks. khosusan adabiyat moaser iran.khaili delam mikhahad ke dar web khodam tarjomeh nemoonehayi ra bogzaram ke hal va havaye digari darad. shayad baad ha.motshakker az javabetan.
ella

ماه گیر پیر گفت...

یه لحظه موسوی رو اون کابوی دیدم که کلاشو یه نیم سایه می کشه پایین و تو دماغی این حرفا رو میزنه ولی اصلا بهش نمیاد ولی نقش خودشو قشنگ بازی می کنه و دوست داشتنی! به نظرمن قهرمانها مرده ن و اسبها پیرن ! ولی اینکه خودت قهرمان خودتی و رویاهاتو داری بسیار عالیست و بسیار زیبا