دوشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۸

...

.

برای میم ز.

امشب سرت را کجا ...
امشب سر شوخی هم داری؟

امشب پیراهن گل‌بهی‌ات
گره شال ِ همیشه دور گردنت را
امشب گلویم فشرده

.


یادم باشد که ساعت دو و بیست و شش دقیقه‌ی صبح دوشنبه بیست و سوم آذر است.


.

۷ نظر:

مهدي پدرام گفت...

سلام خانم ناجيان
سريرا را خواندم. در اين شب هاي سرد خيلي چسبيد. با اجازه تبليغ‌اش را در سايت مي‌گذارم.
ممنون مي‌شوم سري هم به روهان بزنيد.
با احترام
يا عاشق ادبيات
مهدي پدرام
www.ruhhan.com

ناشناس گفت...

سپینود عزیز
جواب ایمیل را که نمی دهید...شاید آدم بعضی وقتها آنقدر دیوانه است که حتی از دیدن ایمیل حرصش می گیرد چه رسد به اینکه بخواهد جواب هم بدهد...اما تنها دوست دارم بدانی آنقدر با تو و پ. که او هم این روزها دیوانه است احساس نزدیکی می کنم که که از دیوانگی شما دل من هم...
دوست دارم اگر می شود مرا هم در دیوانگی ات شریک بدانی...
ارادتمند همیشگی
ناشناس از راهی دور

دریا گفت...

سرویس کردند دهن ما را این ها...سپینود...

مهدي پدرام گفت...

آدم گاهي وقت‌ها شعري مي‌خواند كه خيلي دوست دارد كاش مال خودش بود
اين شعرت را هي زمزمه مي‌كنم.
عالي ست سپينود بزرگ
با احترام

بانوی خرداد گفت...

همیشه وقتی باهات حرف می زنم کلی ازت روحیه می گیرم.

سپینود گفت...

آره... اما اگه بدونی خودم چطوری هستم از لحاظ روحیه می‌گم...

Mohsen گفت...

توي فكر راي فرجام اميره...نداره حتي رفيقي كه بگه دردشو...درد ديدن و نگفتن.