.
همین و دیگر هیچ. هیچ ِ هیچ هم که نه ولی کمی تا قسمتی بازگشت به گذشته و فاصله از سرعتِ بالا که کیفیت را ضعیف میکند و مدام به کمیت و رقابت میپردازد، پُر بدک نیست. مثل ِ ... مثلا مثل سواحل مدیترانه که میشد روی آب ایستاد بدون دست و پا زدن، بیهیچ حرکت و گوش داد به ضربههای ریز آب به پوست. بگذار دنیا بدود.
.
آن طرح نیمهکارهی اینجا که موارد عجیب و باورنکردنی کلاریسا و پروین و آقای میم بود رفته است توی کشو. شاید بقیهاش را که تحت عنوان موقتِ «شرحی از مهسا»ست، همان جا ادامه دادم.
همین و دیگر هیچ. هیچ ِ هیچ هم که نه ولی کمی تا قسمتی بازگشت به گذشته و فاصله از سرعتِ بالا که کیفیت را ضعیف میکند و مدام به کمیت و رقابت میپردازد، پُر بدک نیست. مثل ِ ... مثلا مثل سواحل مدیترانه که میشد روی آب ایستاد بدون دست و پا زدن، بیهیچ حرکت و گوش داد به ضربههای ریز آب به پوست. بگذار دنیا بدود.
.
آن طرح نیمهکارهی اینجا که موارد عجیب و باورنکردنی کلاریسا و پروین و آقای میم بود رفته است توی کشو. شاید بقیهاش را که تحت عنوان موقتِ «شرحی از مهسا»ست، همان جا ادامه دادم.
۵ نظر:
یادش به خیر...
یادمون رفته بود...گوش به حرف این کناریه ندادم و یه دوری تو آرشیو زدم...بگو کی رو دیدم؟...یادش به خیر...خودت می دونی...
خانم گرامی شما که در روزنامه همشهری همکاری داری بهتر است قلمتت را آنجا مصرف کنی چونکه .....
"الف...
فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَیٰ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً.
سلام. پنج دیواری شد خانه ی ما! با یک دامنه ی جدید و یک قالب جدید، نویسنده اش اما هنوز همان بهنام است. همانی که نمی دانم می شناسی اش یا نه. این اولین دعوت من است از شما به خانه ی ما. قدم روی چشم هایمان بگذارید و در این شب نشینی ها همراهمان باشید و بگذارید گرمای حضورتان خانه مان را فرا گیرد و ردپای عبورتان روی برف های نشسته جلوی خانه مان به یادگار بماند. این یک دعوت است. یک فراخوان عمومی به صرف چند قرص آرامش بخش و یک شربت سکنجبین. با احترام؛ حضورتان را ارج می نهیم...
شبها، که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو میخواندم از لایتناهی
آوای تو میآردم از شوق به پرواز
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو، به من میرسد از دور
دریایی و من تشنۀ مهر تو، چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم میجهد از جان
خوش میدهد از گرمی این شوق، گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشمبهراهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی
مجموعه شعر رودئو اثر رضا مرتضوی برندهی جایزهی شعر خبرنگاران و جايزهي ادبي خيام ، توسط انتشارات مروارید منتشر شد . لطفا براي كسب اطلاعات بيشتر به آدرس وب سايتي كه در همين كامنت گذاشته شده مراجعه كنيد . روز خوش .
سپینود چی شد کجایی قلمت خشکید ؟
ارسال یک نظر