شده تا حالا اتفاقات با سرعت پیشبینی نشدهای ازتان جلو بزنند؟ مثلن بروید نمایشگاه عکس؛ بعد شب یلدا و شب تولدتان و تبریک دوستان و رفقا را بیجواب گذاشتن چون که بخواهید دیگر این روز را فراموش کنید که به صرف نیست و سی و هشت سالگی حتا توی کلام هم غریب و ترسناک است، و یک بیماری موذی با تب و درد بیاید سراغتان و خبری و تلفنی و شما خوشحال از اینکه وزارت ارشاد عزیز پانزده مورد اصلاحیه فرستاده برای مجموعه داستانتان که اعمال کردن آنها جایی که کلهپاچهي مورچه عددی نیست قابل اما از بیخ و بن ریشهکن میکند، باز غیر حرفهایگری میکنید و همهی زیر و بم دلتان را اینجا خالی میکنید و میفهمید که ای دل غافل دنیا دارد به سرعت میچرخد و سی و هشت که سهل است و عددی نیست جلوی تولد زمین و خشک شدن آبها و انقراض دایناسورها و بگیر و بیا تا جنگهای صلیبی.
.
.
حرفزیاد است. آیههای شهر مرده همینطور نازل میشوند. دوست دارم از عکسهای رامیار بنویسم توی نمایشگاه راه ابریشم. باید دوباره شروع کنم. شاید یعنی باید ادامه بدهم همهی چیزهایی را که میانهي راه ناتمام گذاشته بودم. دستی به سر و گوش داستانها بکشم. پستوها را خالی کنم. بخوانم و بخوانم و فکر کنم.
.
پ.ن. اجالتن داشته باشید این را: ماهزاده امیری امشب و فردا شب در رادیو فرهنگ از مجموعهاش میگوید. ساعت ده و نیم شب. اف.ام 106.7
پ.ن. اجالتن داشته باشید این را: ماهزاده امیری امشب و فردا شب در رادیو فرهنگ از مجموعهاش میگوید. ساعت ده و نیم شب. اف.ام 106.7
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر