سپینود
دوشنبه، فروردین ۲۹، ۱۴۰۱
خردههای نانی که از سفره قصهها میماند
›
سه هفته است که ناخنهایم بلند نشده است. اولش فکر کرده بودم کمبود ویتأمین است و دارد پوسته پوسته و کنده میشود اما بعد دقت کردم دیدم که همهش...
سهشنبه، فروردین ۰۹، ۱۴۰۱
خانه تکانی پس از باهار
›
ایران که بودم مثل بچهای که میفهمه عمو نوروز و بابانوئل همه قصهان، فهمیده بودم که نشستن پای سفره هفتسین ساعت شش صبح با لباس نو خیلی هم وا...
دوشنبه، دی ۰۶، ۱۴۰۰
از خوشیها و خیال
›
امروز روز خوبی است. روز خیلی خوبی است. مثلا امروز باید روز تولدم میبود. روز تولد را کاش خودمان انتخاب میکردیم. من امروز را انتخاب میکردم....
پنجشنبه، آذر ۲۵، ۱۴۰۰
از قصه و باز هم قصه
›
باران از سه روز پیش شروع شده است تا پنج روز دیگر هم ادامه دارد. از آن بارانها که همیشه میگویم انگار رنگهای شهر را میشوید. باران لندن، با...
۲ نظر:
جمعه، آذر ۱۹، ۱۴۰۰
خانه عروسک
›
خانه عروسک نه منظورم ایبسن و نمایشنامهاش نیست. منظور من دختر داییام در سن مثلا سیزده، چهارده سالگی و خودم در سن هشت و نه سالگی است، وقتی ...
۱ نظر:
›
صفحهٔ اصلی
مشاهده نسخه وب