این حرف تازهای نیست، اما دلسوزی را اصلن خوش ندارم. یک مدتی هست که تماسام با عالم و آدم قطع شده بود. ایمیلها جواب نداده، حتا تبریک ازدواج، تولد یا خیلی چیزهای دیگر که لازمهی ادامهی یک ارتباط است و چه مزخرف. بعد فکر کردم آن قدر غم دارم که نباید و درست نیست که پیش اطرافیانام خودم را بترکانم. پس فاصله گرفتم. دور و دورتر. بعد باز یک غصه و فکر دیگر اضافه شد که چرا آدمها نیستند؟ و این که ظرفیت و گنجایشام دارد تمام می شود. خب بعضی آدمها این طورند. با یک حرکت می زنند و همه چیز را خراب میکنند. من این طورم دست کم. همه چیز را زدم و خراب کردم. خانوادهام را دور انداختم، دوستانام را هم و خیلی چیزهایی که بهشان فکر میکردم قبلتر از اینها. حالا پِی-کَنی کردم برای یک شالودهی نو و تازهی دیگر. خوش دارم یک چیز دیگر را. یک چیزی که با این زندگی تازه همآهنگ باشد. ولی دلسوزی را اصلن خوش ندارم.
۹ نظر:
یادم است آنوقت که خواندم نام شهری را که رفته ای ، حسودیم شد از تصور اینکه می توانی به دشتهای باز نگاه کنی و فکر کنی . شالوده ی نو را داشته باش و قوی بمان .
من هم این طورم. که "با یک حرکت می زنند و همه چیز را خراب میکنند."
خیلی گشتم ولی فریادی نشنیدم .
راهنماییم می کنی که کجا برم تا فریاد بشنوم؟
نه . دیگه نیازی به کمک ندارم.پیدا کردم.اونم چه فریادی. "آخرین واق واق سگی" و "داستان و قهوه" رو که خوندم صدای دادتو شنیدم . به یاد فریاد " راجر واترز " خواننده ی پینک فلوید افتادم .مخصوصا آهنگ "سگ " از آلبوم "حیوانات". شروع کردم به فکر کردن و طبق معمول " هد ست " رو گذاشتم گوشم که فقط خودم دادشو بشنوم (چه خود خواهم نه؟ ) فکر نکنم بعضی فریاد ها رو هر کسی بشنوه. و خوشحال و ممنونم که خدا قدرت شنیدنشون رو بهم داده .
ديشب خوابتو ديدم سپينود. اومده بودم پيشت.
aa
من یه کتاب دارم اشتباه نکنم مال نشر چشمه ( یا نشر نی) اسمش مردی که گورش گم شد ه خیلی با حاله مخصوصا یه داستان با همین عنوان توش هس که خیلی ترکونده با یه داستان دیگش که اسمش((روزه مان را با گیلاس باز کنیمه))
همه یه جاهایی از زندگیشون آوارگی میکشند.همه چیزارو بهم می ریزنداز قواعداجتماعی گرفته تا خانوادکی و کاری.مهم اینه که اولا این آوارگی زیاد طول نکشه دومابعدش تعریف جدیدی از خودمان داشته باشیم و جای جدیدی را که پیداکردیم را بشناسیم
سپینود عزیز خوب به دوروبرت نگاه کن ببین کجایی وداری چکار میکنی.
i'm always there ...you know that . nilofar
ارسال یک نظر