یکشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۷

رضای روزن‌ها گوش‌اش صدا کند!*


یکی از دل‌خوشی‌های دی‌ماه من رفتن به مراسم اهداء جایزه‌ی گلشیری بود/هست. آن پوستر همیشگی گلشیری که از زیر چشم نگاه‌ات می‌کند. انگار بخواهد بگوید که: «اینا همه مزخرفه. برو بشین بنویس.» (درست مثل نقد ترجمه‌ی قرآن‌اش که هر قدر خرمشاهی می‌خواست به بی‌راهه بکشد بحث را، اما تن نمی‌داد. همیشه اصل متن است برای گلشیری) و آدم خجالت بکشد از این همه حاشیه. بگذریم... شاید هیچ‌کس بیش‌تر از من و آراز از نبودن جایزه‌ی گلشیری امسال غمگین نشد. می‌دانستیم جمعه است. قرار بود سه‌نفری با صبا راه بیفتیم، از خم جاده بگذریم. نهار را برویم کافه‌نادری -اگر هنوز باز بود- بُرش و استیک‌ بخوریم و بعد که کمی از ریو برای قهوه‌خانه خرید کردیم، کله کنیم سمت مکانِ مجهولِ برپایی جایزه و باز مثل سال قبل یک جایی روی بلندی پیدا کنیم و خف کنیم. توی پوستین خلق برویم و هی سیگار بکشیم. بعد برای مهدی ربی خیلی دست بزنیم که با خواندن گوشه‌ی دنج سمت چپ‌اش لذت بردیم و خودمان کتاب ماه سربی ِ ماهزاده امیری را برای دل خودمان برنده‌ی جایزه‌ی خودمان کنیم. شب هم با این‌که خانه‌ی سیدخندان دیگر نیست اما جایی ولو شویم و حرف بزنیم و خوش‌حال و پر از قصه برگردیم و هی بنویسیم و بنویسیم شاید یک روز نگاه زیر چشم گلشیری دیگر پر از سرزنش نباشد.

رویا است دیگر گاهی می‌شود گاهی هم نه. این بار، مثل خیلی بارها، «نه»اش به تورمان خورد.


.
.
بخش‌هایی از گفت وگو با يونس تراکمه، عضو گروه کاری جایزه گلشیری و داور جایزه‌ی منتقدان و مطبوعات:
اين را به صراحت بگويم که اعلام نکردن برنده ها هيچ ربطي به مشکل مکان برگزاري ندارد. اينکه برنده يي اعلام نشد به اين دليل بود که داورها کتابي را حائز شرايط ندانستند.

بدتر از آن اينکه دوستان حرفه يي ادبيات، که هيچ کاري جز خواندن و نوشتن ندارند، در مرحله نظرسنجي جايزه گلشيري از ميان کتاب هاي منتشرشده در سال 86 فقط دو يا سه کتاب را قابل خواندن تشخيص داده و امتياز داده اند و وقتي با اعلام نظر نهايي داوران مواجه شدند اعتراض مي کنند همان دو سه کتاب شاهکار هستند و بايد برنده اعلام مي شدند.**


در سال 86 با توجه به سير نزولي کيفيت آثار منتشرشده اين مساله براي گروه کاري جايزه مطرح شد که اگر گلشيري بود و با اين شرايط مواجه مي شد باز هم بر آن نيت و نظر خودش مي ماند. به همين دلايل در آن سال گروه کاري، متشکل از آقاي حسين سناپور و خانم نسترن موسوي و من، اقدام به تهيه آيين نامه جايزه کرد که در اين آيين نامه به داوران هر دوره از جايزه اجازه داده شد اگر به اتفاق به اين نتيجه رسيدند که هيچ کتابي برنده نيست، آن را اعلام کنند.

آقاي پرويز گفته اند منابع مالي و معيارها معلوم نيست. معيارهاي جايزه گلشيري، چه به نظر ايشان بيگانه پسند باشد يا داخل پسند، به هرحال معلوم است و منابع مالي هم که معلوم است اين شندرغازي که اين جايزه هزينه دارد با يک کلاه چرخاندن در همين داخل هم مي شود، تهيه کرد.

يک اتفاق خوب که چه امسال و چه يکي دو سال قبل شاهدش بوديم مطرح شدن تعدادي نويسنده جوان است. خود اين حرکت خوب و مثبت است. ديگر مدام اسم هاي تکراري نمي بينيم. ولي زمان و آثار نشان خواهند داد آيا نسل جديد محصول يک روند درستي در مسير ادبيات داستاني بوده است يا نه. در يکي از بندهاي بيانيه داوران جايزه گلشيري به قطع رابطه بين نسل ها اشاره شده. هر انقطاع به هر دليل به رشد ادبيات لطمه مي زند. ما در اين دوران 30 ساله انقطاع هاي فراواني داشتيم و عقبگردها ايجاد شد. ولي کم کم دوباره داستان و داستان نويسي در مسير خودش افتاد و نبايد اجازه بدهيم که باز از اين مسير خارج شود. پاي هرکدام از ما بايد روي شانه هاي پيشينيان باشد والا حرکتي ايجاد نمي شود.

اما ادبيات زنده است. دست اندرکاران ادبيات، چه نويسنده ها و چه منتقدان هر کاري مي کنند براي زنده نگه داشتن ادبيات فارغ از هر نوع سياستي. سياست مال دکان ديگري است. چون ادبيات فارغ از هر نوع سياست و سياست بازي متکي به خلاقيت است. خلاقيت است که بشر را زنده نگه مي دارد و تازه مي کند، و اميدوارم اين جريان دوباره در مسير اصلي خودش بيفتد و اگر هم نه، بايد دنبال راه حل ديگري رفت.

از: اعتماد

.
.

*اعتماد فید ندارد. یا اگر هم دارد من ندیدم.
روزن‌ها چند وقت پیش این کار را کرد. من هم یاد گرفتم. ممنون.

** بدترین و فاجعه‌آمیزترین بخش همین قسمت است.
پ.ن: عکس هم که کار رضا دقتی است.

.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اوم...گوشمون که صدا کرد اما نفهمیدیم برا چی!!...سلامی از دور.