شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۸

و در آن روزگار به هر پیرهن مردی بود. و به هر حنجره فریادی*

.
.
.
هیچ هم نباشد، هیچ ِ هیچ؛ کنون پرده برافتاد ...
.
.
.
.

*رمادی ص41/آرش جواهری/چشمه 83

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خوشحالم از اینکه نوشتید و از اینکه دیشب دیدم چراغ قهوه خانه تان روشن است