خواب که میآید سراغام، همیشه، بیاختیار صفحهی پیشبینی هوا را باز میکنم. عادت چند ساله است. آن وقتها تهران و حالا بابلسر. یکجور وسواس است گمانام. آرام میخوابم اگر بدانم مثلن تا چند روز دیگر هوا چه طور است. یک بخشاش شاید برای این باشد که صبح ساعت شش و نیم از توی جایم داد بزنم که کاپشناش را بپوشد یا چترش را بردارد یا اصلن این روزها کمتر بپوشد که وقت برگشتن از مدرسه لپهایش گل نیندازد و لباسهایش بوی خام و نرسیدهی عرق زنگهای تفریح ِ دخترانه نگیرد. اما اصل قضیه انگار امیدوار شدن است که فرداخورشید درمیآید؟ روزبرمیآید؟ یا فردا هوا بهتر خواهد بود؟ باران خواهد آمد؟ مه؟ یا ابر؟ یا خشک؟...
این فکرهای سکرآور است که خواب را راحتتر میکند. همین امید به فردا با هر کیفیتی که هست.
این فکرهای سکرآور است که خواب را راحتتر میکند. همین امید به فردا با هر کیفیتی که هست.
۶ نظر:
شکل ها هندسی فراکتالی پشت پنجره...هوا زیر زیر صفر است اماآی هو ا فتو گراف...تایم ایت واز اند وات ا تایم ایت واز...ا تایم آو اینو سنس ا تایم آو کانفیدنسز....
باز هم دما زیرزیرصفر است...پریزرود یور مموری...انجماد
آنجا هوا آفتابیست
مثل هميشه زيبا
روهان
ااا بابلسر که بابا دیگه پیش بینی نمیخواد ... من خودم بابل زندگی می کردم کافیه پاییز و زمستون فقط حواست به چترت باشه ... اونم واسه محکم کاری
اینجا همیشه ابریه ولی بارون نمیاد.
ع.آرام
وای که چه حس خوبیه توی کانون قدم زدن و کتابهای بچگی را دیدن و به یاد آوردن اینکه خرگوشه می خواست بره کنار دریا و اون روز خورشید در نیومد و...پس می بینی پیش بینی هوا چقدر مهمه...چقدر دلم می خواهد پسرم کتابهای کودکی مرا بخواند به امید اینکه کودکی قشنگتری نسبت به خودم داشته باشد
هوا هر چقدر سرد بشه ما سعی می کنیم یخ نزنیم. مثل اون فیلم کوروساوا که در صحنه برف و کولاک درسواوزولا فریاد می کشید : حرکت کن وگرنه یخ میزنی.
ارسال یک نظر