آمده بودم تا چیزی قلمی کنم، چیزی شبیه به حوالی یک سالگرد، چیزی به بهانهی حوالی یک سالگرد... چیزی که بشود و قابل آن را داشته باشد که بشود گرد اینجا را با ان گرفت. غباری آن قدر ضخیم شده، که سر درگمام میکند. نشد... ننوشتم... نمینویسم. بیفایده است. سبویی که شکست را تنها میشود بند زد. بند زدم اما هیچ وقت آن برق اردی بهشت 86 را نخواهد داشت.
.
.
این هم یک بهانه. حتا اگر دیگر آن قدر بیتابی نباشم. معرفی کتاب به هر بهانهای خوب است. دعوت پویان، یا به دعوت این دوست
.
.
این هم یک بهانه. حتا اگر دیگر آن قدر بیتابی نباشم. معرفی کتاب به هر بهانهای خوب است. دعوت پویان، یا به دعوت این دوست
۱۸ نظر:
سلام
وبلاگ خوبی دارید
یه سری هم به من بزن.
مرسی[گل]
سپينود عزيز
بعد از مدتها اومدم و وبلاگت رو خوندم. اميدوارم كه الان روبه راه تر باشي...حالا جدا دلم مي خواد ببينمت. شنيده بودم كه تهران نيستي!!! مي شه يه قرار بذاريم ببينمت؟؟؟
جدن منتظرم بیایی. قول می دهم مبلهای مادربزرگت را خراب نکنم. تو هم قول بده مبلمان جهیزیه من را خراب نکنی، باشه؟ :-)
سپینود جدا از هر چه گذشته، که فکر می کنم سخت بوده، خوشحالم که می بینیم همو.
اسم من هم سپينوده... ميتونم باهات بيش تر آشنا بشم؟ چون اسممون خيلي كمه، خوشحال ميشم يكي از معدود افرادي كه هم نامم هست رو بيش تر بشناسم!
اینترنت محضر اندیشه هاست . در محضر وبلا تو دلمآرام گرفت .
http://susabox@blogspot.com
مث اینکه یه چیزی تو رو ناراحت کرده که این کارو کردی
شاید هم نه
دارم به این فک میکنم که من باس چیکار میکردم در مقابل چیزایی که منو آزار میداد و داره میده
احساساتو بذار کنار و مث یه آدم بزرگ فکر کن و تصمیم بگیر
در ضمن این قضیه بین خودمون بمونه بهتره
نری باز بش بگی
اینجوری واسه خودت هم خوبه
خيلي به اينجا سر ميزنم و خيلي دست خالي برميگردم. شما كه خوب مينويسي، خب بنويس
وقتی سبو شکست، در بند زدنش سودی نیست، سبوی شکسته را رها کن، یکی دیگر بجو
پیاله ای نو، باده اش نوش..
سریرا،سیلویا و دیگران عالی بود!ولی حلقه ایی درانگشت نشانه رو نفهمیدم..
سپینود جان سلام
امروز23تیر است و هنوز چیزی ننوشتی
کامران
سلام رفیق
نوشتن فقط برای دیگران نیست. نوشتن برای پروسه رشد و کشف خودت است. و بعد آن را با دیگران شریک شدن و بار دیگر خود را محک زدن و خود را دیدن در سطحی دیگر از ادراک کشف کرده ات.
این شانس را از خودت نگیر.
دیگران فقط جاده ای هستند که از آن عبور میکنی و راه تو طولانی است.
بنویس و دریچه های کور ادراک را برای خودت باز کن.
لطفن خبری از خودت و سلامتی ات به من بده
موفق باشيد
سلام سپید
خواستم لینکتان کنم
اجازه !!
سلام. میبینی که دوستان هنوز میآیند یعنی میخواهند بنویسی و بخوانند. کوزههای من هم زیاد شکسته دوباره یکی جور کردهام. از سه قلمدار تا اینجا، و پیش از آن هم البته. گفتی نمینویسی و لابد حرف مرد یکیه، ولی تو که زن هستی نباید لجبازی کنی، پس فرق تو با مردای از خود راضی چیه؟ در ضمن میخواستم بدونم نظرتون در بارهی "با حجاب یا بیحجاب؟" چیه. صبام! هم سلام برسونید لطفاً منتظرم.
سلام مجدد. خواستم بگویم که من هم با اکراه مینویسم و این بار ناپرهیزی کردهام و از کتابی نوشتهام. سه قسمت منتشر شده قسمت چهارم در دست انجام است. نه نقد است نه بررسی کتاب. برای حرفهایم نویسنده را شاهد گرفتهام. مایلم بخوانی گرچه خواندهئی بسیار. این بار هم بخاطر برداشت خاص من بخوان و اگر بد کاری کردهام پشت دستی محکمی بمن بزن. منتظرم
ارسال یک نظر