جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۸۸

روی الاکلنگ دنیا، من و تو یک بَر و همه‌ی بقیه، یک بَرِ دیگر

.
.
بعضی‌ها هر از چندی کاری می‌کنند که یک دنیا را بر خود می‌شورانند، اما راضی‌اند.

صبا تهران است. تهران کارزار است. ما این‌جاییم و هیچ‌کس نیست این شب‌ها را، جز من و آراز و فن‌تریر.
آراز- دقت کردی چند روزه، سه چهار روزه، کسی زنگی نزده...
من- دقت کردی چقد اس‌ام‌اس به درد نخوره؟

سکوت.
من- اصلن دوست ندارم آدما پرتم کنن یه ور بعد هر وقت عشق‌شون کشید بیان سراغم.
آراز- اصلن دوست ندارم کسی بیاد سراغم.

سکوت.
تا شب بقیه‌اش را ... باهم‌ایم.
.
.

هیچ نظری موجود نیست: