.
.
مخملباف یک جوان عاصی مومنمسلک و دگمی بود که توبهی نصوح را ساخت. یک فیلم سراسر شعار. کتک هم میزد و توی زندانها تواب جمع میکرد. بعد توی همان زندانها فیلم ساز جمع کرد. همه چیز را آرام آرام از روی تجربه یاد گرفت. فیلمسازی را و .... آن اوایل به همهی فیلم سازها فحش میداد. بهشان میگفت طاغوتی(املایش را نگین گفت و درست کردم!) کیمیایی و مهرجویی و ... بعد هی فیلم ساخت و هم تکنیک کارش بهتر شد و هم هنرش. هنر هم که خودت میدانی یک مفهوم انتزاعی نیست. مجبور بود شعر بخواند، بنویسد، فیلمهای خارجی ببیند و بهشت بر فراز برلین را دید و شعر فروغ را خواند و دلاش خواست فروغ خواهرش بود و خلاصه بعد از همهی اینها فیلمی ساخت به نام ناصرالدین شاه آکتور سینما که به نظر من شعری است سینمایی به لحاظ مونتاژ و معنا و به فیلم کاری ندارم اما با آن فیلم از همهی همکاران فیلم سازش ، کیمیایی و مهرجویی و کیارستمی و ... دلجویی کرد. گوگوش را نشان داد در فیلم بیتا، و مغولها را و حرفهای زیبا زد و ... میخواهم بگویم یک آدم که البته مستعد هم بود ظرف ده سال آرام و بطئی نگاهاش نرم شد. نسبینگر شد. مهربان شد. دیگر همهچیز را از دریچهی تنگ ایدهلوژی ندید و حالا شد همین مخملباف که چند روز پیش بیانیهی حمایتاش از موسوی مرا متحیر کرد. نه بابت رایاش، بابت نگاه درستی که به جامعهی ایرانی دارد و تحلیل خیلی خوباش و شناختاش نسبت به قبل و حالای آدمها. هرچند که فیلمهایاش از گبه به بعد به نظر من چنگی به دل نزد و حتا ضعیفتر هم شد. اما انسانتر شده خیلی انسانتر از خیلی از ماها که ادعای روشنفکری داریم. حالا تو بگو این همان بود که تواب جمع میکرده. من میخندم و میگویم: آره همون بود. اما من و تو چه پخی شدیم! او بچههایاش را هم خوب تربیت میکند و بچههای بچههایاش و از او نسلی درخواهد آمد که بهتر از نسل ما و شماست. میخواهم بگویم که با یک کشور هم میتوان همین کار را کرد.
کاری که خاتمی به مثابه یک رئیس جمهوری و در حد اختیارات سیاسیاش انجام داد برگرداندن فرهنگ، همان فرهنگی که باید آرام آرام به دست بیاید، بود. خواندن، روزنامه و کتاب. تحلیلهای سیاسی و اجتماعی. ملتی که رئیس جمهورش مودب باشد(باور کن) غلط میکند توی خیابان اخ و تف کند و فحش بدهد و ... میگویی اینها مهم نیست. باشد اما چیزی که ما میخواهیم، مائده میخواهد و دختر من، خیابانهای شیک و ظاهر مدرن نیست که کرباسچی و تکنوکراتها بهمان هدیه دهند. میدانی تکنوکراسی چیست؟
ادامه دارد
کاری که خاتمی به مثابه یک رئیس جمهوری و در حد اختیارات سیاسیاش انجام داد برگرداندن فرهنگ، همان فرهنگی که باید آرام آرام به دست بیاید، بود. خواندن، روزنامه و کتاب. تحلیلهای سیاسی و اجتماعی. ملتی که رئیس جمهورش مودب باشد(باور کن) غلط میکند توی خیابان اخ و تف کند و فحش بدهد و ... میگویی اینها مهم نیست. باشد اما چیزی که ما میخواهیم، مائده میخواهد و دختر من، خیابانهای شیک و ظاهر مدرن نیست که کرباسچی و تکنوکراتها بهمان هدیه دهند. میدانی تکنوکراسی چیست؟
ادامه دارد
۳ نظر:
من این دیدگاهت را دوست دارم و بهش اعتقاد دارم. موفق باشی.
عالی بود! این "شدن"ی که انسان میتواند پی بگیرد و فرقش با بودنی که بیخود به آن مینازند-مینازیم-! قایسه خوبی است به تغییرات آرام در کشور( مخملی؟؟!!!) راستی "طاغوتی" را مثل یاقوتی نوشتی :)
عالی بود، عالی
احسنت
ارسال یک نظر